امید در قرآن
فَلَوْلَا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ] «1».
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زیانکاران بودید.
[وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ] «2».
و خدا به بندگانمهربان است.
[وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ] «3».
و خدا به توفیق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىکند، و آیاتش را براى مردم بیان مىفرماید تا متذکّر شوند.
[وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ] «4».
و یقیناً خدا از آنان در گذشت؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و بردبار است.
[فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً] «5».
پس اینانند که امید است خدا از آنان درگذرد و خدا همواره گذشت کننده و بسیار آمرزنده است.
[فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ] «6».
بگو: پروردگارمان صاحب رحمتى گسترده است.
[قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ] «7».
به کسانى که کافرند بگو: اگر از کفر خود بازایستند [و به اسلام روى آورند] گناهان [ى چون جنگ با پیامبر و بازداشتن مردم از راه خدا، ومنع کردن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام] از آنان بخشیده خواهد شد.
[إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ] «8».
خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند.
[قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ
یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ] «9».
بگو: اى بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیاده روى کردید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است؛
امید در روایات
عَنْ جُنْدَبِ الغِفارى أَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: إِنَّ رَجُلًا قالَ یَوْماً وَاللّهِ لا یَغْفِر اللّهُ لِفُلانٍ، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَنْ ذَا الَّذى تَألى على أَنْ لا أَعْفُوَ لِفُلانٍ؟ فَإِنّى قَدْ غَفَرْتُ لِفُلانٍ وَأَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَألّى بِقَوْلِهِ لا یَغْفِرَ اللّهُ بِفُلانٍ «10».
ابوذر غفارى از نبىّ اکرم صلى الله علیه و آله نقل مىکند: مردى یک روز گفت: به خدا قسم خدا فلانى را نمىبخشد، خداوند فرمود: چه کسى قسم خورد که من فلانى را نمىبخشم؟ حتماً او را آمرزیدم و عمل آن قسم خورده را به خاطر آن کلمه بىجایى که گفته بود حبط کردم.
«شیخ مفید» به اسنادش از ابو جعفر طایى واعظ و او از وهب بن مُنَبَّه نقل مىکند:
قَرأتُ فى زَبُورِ داوُد اسْطُراً مِنْها ما حَفِظْتُ وَمِنْها ما نَسَیْتُ، فَما حَفِظْتُ قَوْلُهُ یا داوُدُ! اسْمَعْ مِنِّى ما اقُولُ مَنْ اتانى وَهُوَ یُحِبُّنى ادْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ یا داوُدُ! اسْمَعْ مِنّى ما اقُولُ وَالْحَقُّ مَنْ أتانىِ وَهُوَ مُسْتَحْى مِنْ الْمَعاصِى الَّتى عَصانى بِها غَفَرْتُها لَهُ وَانْسَیْتُها حافِظِیْهِ یا داوُدُ اسْمَعْ مِنّى ما اقُولُ، وَالْحَقُّ اقُولُ مَنْ أتانى بِحَسَنَةٍ واحِدَةٍ ادْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ قال داوُدُ: یا رَبِّ وَما هذهِ الْحَسَنَةُ؟ قالَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ فَقالَ داوُدُ: الهى بِذالِکَ لایَنْبَغى لِمَنْ عَرَفَکَ انْ یَنْقَطِعَ رَجاءَ مِنْکَ.
جملاتى در زبور داود خواندم، قسمتى از آن را از یاد بردم و جملاتى از آن را به یاد دارم، آنچه به یاد دارم این است: هرکس به من وارد شود در حالى که علاقهمند به من است او را به بهشت مىبرم، اى داود! کلامم را بشنو که حق است کسى که بر من وارد شود و از گناهانى که کرده خجالت زده است او را ببخشم و گناهانش را از یاد محافظانش ببرم. اى داود! از من بشنو که قول من حق است، هرکس با یک خوبى بر من وارد گردد، او را به بهشت مىبرم، داود گفت: این خوبى و حسنه چیست؟ فرمود: گرهاى از کار بنده مسلمانى گشوده باشد، داود گفت: پروردگار من به همین عنایات تو است که هرکس تو را شناخت سزاوار نیست امیدش از تو قطع گردد!! «11»
عَنْ أَبى بَصیرٍ قالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرَ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ بِأَعْمالِهِمْ فَأَیْنَ عُتَقاءُ اللّهِ مِنَ النّار.
ابىبصیر مىگوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که مىفرمود: زمانى که اهل بهشت به خاطر اعمالشان وارد بهشت شوند، پس آزادشدگان خدا از آتش جهنّم کجایند؟
إِنَّ اللّهَ أَوْحى إِلى نَبِیِّهِ علیه السلام إِنّى أَجْعَلُ حِسابَ أُمَّتِکَ إِلَیْکَ فَقالَ: لا یا رَبِّ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنّى فَقالَ: إِذَنْ لا أُخْزیکَ فِیهم «21».
خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب فرمود: در قیامت حساب امّتت را به تو واگذار مىکنم، عرضه داشت: الهى تو به آنان مهربانترى از من. خطاب رسید: من تو را در میان آنان سرشکسته نمىکنم. (کنایه از این که از آنان دستگیرى مىکنم).
عَنْ جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ اللّهُ: إِنّى لَأَسْتَحْیى مِنْ عَبْدى وَأَمَتى یَشیبانِ فى الإسْلامِ ثُمَّ أُعَذِّبُهُما «31».
امام صادق علیه السلام از پدرانش از نبىّ اکرم صلى الله علیه و آله از خداوند نقل مىکند که خداوند فرمود: من از بندهام چه مرد چه زن که در اسلام پیر شدهاند حیا مىکنم به عذاب گرفتارشان کنم.
دَخَلَ صلى الله علیه و آله عَلى رَجُلٍ وَهُوَ فى النَّزْعِ فَقالَ: کَیْفَ تَجِدُکَ؟ قالَ: أَجِدُنى أَخافُ ذُنُوبى وَأَرْجُو رَحْمةَ رَبّى فَقال صلى الله علیه و آله مَا اجْتَمَعا فى قَلْبِ عَبْدٍ فى هذا الْمَوْطِنِ إِلّا أَعْطاهُ اللّهُ ما رَجا وَآمَنَهُ مِمّا یَخافُ «14».
رسول خدا صلى الله علیه و آله به مردى وارد شد که در حال جان دادن بود، فرمود: تو را چگونه ببینم؟ عرضه داشت: در ترس از گناهانم و امید به رحمت پروردگارم، حضرت فرمود: در این هنگامه این دو در دل مؤمن قرار نمىگیرد مگر این که خداوند به سبب این دو واقعیّت با بندهاش عمل مىکند، به آنچه امید دارد مىرسد و از آنچه مىترسد به او ایمنى مىدهد.
قالَ عَلِىٌّ علیه السلام لِرَجُلٍ أَخْرَجَهُ الْخَوْفُ إِلَى القُنُوطِ لِکِثْرَةِ ذُنُوبِهِ: یا هذا یَأْسُکَ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ أَعْظَمُ مِنْ ذُنوبِکَ «15».
امیر مؤمنان به مردى که زیادى گناهش او را به ناامیدى کشیده بود فرمود:
ناامیدى تو از رحمت الهى از گناهانت بزرگتر است.
عَنْ أَبى جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: إِنَّ آدَمَ علیه السلام قالَ: یا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَىَّ الشَّیْطانَ وَأَجَرَیْتَهُ مِنّى مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لى شَیْئاً فَقالَ: یا آدَمُ جَعَلْتُ لَکَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ بِسَیِّئَةٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ فَإِنْ عَمِلَها کُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ، وَمَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ یَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَإِنْ هُوَ عَمِلَهَا کُتِبَتْ لَهُ عَشَراً قالَ: یا رَبِّ زِدْنى قالَ:
جَعَلْتُ لَکَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَیِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ قالَ: یا رَبِّ زِدْنى قالَ:
جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ وَبَسَطْتُ إِلَیْهِمْ التَّوْبَةَ حَتّى تَبْلُغَ النَّفَسُ هذِهِ «16».
امام باقر علیه السلام مىفرماید: آدم به حضرت حق عرضه داشت: شیطان بر من تسلّط دارد و چون خونى که در بدن من روان است به من راه دارد، برنامهاى براى من قرار بده، پروردگار فرمود: عنایت من به شما آدمیان این است که هرگاه گناهى را نیّت کنید من در نامه شما نمىنویسم، اگر به آن نیّت عمل کردید نوشته مىشود و هرکدام از شما اراده کار خیرى کردید مىنویسم اگرچه عمل نکنید ودر صورت عمل ده برابر مىنویسم، عرضه داشت: عنایت بیشترى به من بفرما، خطاب رسید: چنانچه پس از گناه توبه کنید من توبه شما را قبول مىکنم واز کردههاى بد شما گذشت مىنمایم، عرض کرد: عنایت بیشترى نیازمندم، خطاب رسید: براى شما توبه را قرار دادم و برنامه توبه بر شما آن چنان گسترده کردم که تا هنگام خروج روح از بدن توبه را مىپذیرم.
عَنْ أَبى عَبدِاللّهِ علیه السلام قالَ: مَرَّ عیسَى بنُ مَرْیَمَ علیه السلام عَلى قَوْمٍ یَبْکُونَ فَقالَ: عَلَى ما یَبکى هؤُلاءِ فَقیلَ یَبْکُونَ عَلى ذُنُوبِهِمْ قالَ فَلْیَدْعُوها یُغْفَرْ لَهُمْ «17».
امام صادق علیه السلام مىفرماید: عیسى بن مریم علیه السلام بر گروهى گذشت که گریه مىکردند فرمود: اینان براى چه مىگریند، به آن حضرت گفته شد براى گناهانشان، فرمود: دعا کنند تا خدا آنان را بیامرزد.
قالَ صلى الله علیه و آله: إِنَّ رَجُلًا یَدْخُلُ النّارَ فَیَمْکُثُ فیها أَلْفَ سَنَةٍ یُنادى یا حَنّانُ فَیَقُولُ اللّهُ تعالى جِبْرئیلَ: اذْهَبْ فَأْتِنى بِعَبْدى قالَ فَیَجىءُ بِهِ فَیُوقِفُهُ عَلى رَبِّهِ فَیَقُولُ اللّهُ:
کَیْفَ وَجَدْتَ مَکانَکَ، فَقالَ: شَرُّ مَکانٍ قالَ: فَیَقُولُ رُدُّوهُ إِلى مَکانِهِ، قالَ فَیَمْشى وَیَلْتَفِتْ إِلى وَرائِهِ فَیَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلى أَىِّ شَیءٍ تَلْتَفِتْ فَیَقُولُ: لَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لا تُعیدَنى إِلَیْها بَعْدَ إِذْ أَخْرَجْتَنى مِنْها فَیَقُولُ اللّهُ تَعالى إِذْهَبُوا بِهِ إِلَى الجَنَّةِ «18».
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید: مردى به جهنّم مىرود و دو هزار سال در آنجا فریاد مىکند: یا حنّان یا منّان، پروردگار به جبرئیل مىفرماید: برو بنده مرا از جهنّم بیاور. او را مىآورد. خطاب مىرسد: جایت را چگونه دیدى؟
عرضه مىدارد: بدترین جایگاه، خطاب مىرسد: او را به همان جا ببرید، در حالى که او را مىبرند به عقب نظر مىکند، خطاب مىرسد: دنبال چه هستى؟
عرضه مىدارد: امید به این داشتم که مرا دوباره به جهنّم نبرى، فرمان مىرسد:
او را به بهشت هدایت کنید!!».
لمّا قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله علیه و آله: لَوْ تَعْلَمُونَ ما أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلیلًا وَلَبَکَیْتُمْ کَثیراً وَلَخَرْجْتُمْ إِلَى الصُّعْداتِ تَلْدِمُونَ صُدُورَکُمْ وَتَجْأَرُونَ إِلَى رَبِّکُمْ فَهَبَطَ جِبْریلُ فَقالَ: إِنَّ رَبَّکَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: لِمَ تَقْنُطُ عِبادى فَخَرَجَ فَرِحاً وَبَشَّرَهُمْ «19».
زمانى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمود: اگر بدانید آنچه را من مىدانم کم مىخندید و زیاد گریه مىکنید و هر آینه به روى خاکها و تپّهها رفته و از شدّت ناراحتى به سینه خود چنگ زده و لطمه مىزنید و با کمال ذلّت به خداى خود استغاثه مىبرید، ناگهان جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: خداوند مىفرماید: چرا بندگان مرا نا امید مىکنى؟!! پیامبر صلى الله علیه و آله از مسجد در حالى که خوشحال بود خارج شد و اصحاب خود را به رحمت الهى و عنایت حضرت بارى بشارت داد.
عَنْ ابى جَعْفرٍ علیه السلام قالَ: وَجَدْنا فى کِتابِ عَلىٍّ علیه السلام انَّ رَسُولَ اللّهِ قالَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِهِ: وَالَّذى لاالهَ الّا هُوَ ما اعْطِىَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیا والاخِرَةِ الّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ وَرَجائِهِ لَهُ وَحُسْنِ خُلْقِهِ والْکَفَّ عَنْ اغْتِیابِ الْمُؤمِنینَ، والَّذى لا إلهَ إلّاهُوَ لا یُعَذِّبُ اللّهَ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ والاسْتِغْفارِ إلّا بِسُوءِ طَنِّهِ بِاللّهِ وَتَقْصیرِهِ مِنْ رَجائِهِ وَسُوءِ خُلْقِهِ واغْتِیابِهِ لِلْمُؤمِنینَ، وَالَّذى لا إلهَ إلّاهُوَ لا یَحْسُنُ ظَنَّ عَبْدٍ مُؤمِنٍ بِاللّهِ إلّاکانَ اللّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ؛ لأَنَّ اللّهَ کَریمٌ بِیَدِهِ الْخَیْراتُ یَسْتَحىِ أنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ أحْسَنَ بِهِ الظَّنُّ ثُمَّ یُخْلِف ظَنَّهُ وَرَجاءَهُ فَأَحْسَنُوا بِاللّهِ الظَّنَّ وَارْغَبُوا إلَیْهِ «20».
امام باقر علیه السلام مىفرماید: در کتاب على علیه السلام دیدیم که رسول اللّه صلى الله علیه و آله در منبر فرمود: قسم به آن که غیر از او خدایى نیست هرگز خیر دنیا و آخرت نصیب مؤمنى نمىشود، مگر به گمان نیک و امید به فضل خدا و نیکى اخلاقش و خوددارى از غیبت مؤمنان و قسم به خدایى که غیر از او خدایى نیست مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمىکند؛ مگر به گمان بدى که به حق و کوتاهى داشتنش از امید به رحمت حق و سوء خلق و غیبتش از مؤمنان به خدایى که غیر از او خدایى نیست. گمان عبد به خدا هرگاه گمان نیک باشد خداوند با او برابر گمانش معامله مىکند؛ زیرا خدا کریم است و نیکىها به دست اوست، حیا مىکند که عبد به او حسن ظن بورزد و او با بندهاش برخلاف ظنّ و امیدش معامله نماید. گمان نیک به خدا ببرید و به حضرت او رغبت کنید.
فى الْحَدیثِ أَنَّ أَعْرابیّاً قالَ: یا رَسُولَ اللّهِ مَنْ یَلى حِسابَ الْخَلْقِ؟ فَقالَ: اللّهُ تَبارَکَ وَتَعالَى قالَ: هُوَ بِنَفْسِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ فَتَبَسَّمَ الأَعْرابِىُّ فَقال رَسُولُ اللّهُ صلى الله علیه و آله:
مِمَّ ضَحِکْتَ یا أَعْرابِىُّ؟ فَقالَ: إِنَّ الْکَریمَ إِذا قَدَرَ عَفا، وَإِذا حاسَبَ سامَحَ فَقالَ النَبِىُّ صلى الله علیه و آله صَدَقَ الأَعْرابِىُّ أَلا لا کَریمَ أَکْرَمُ مِنَ اللّهِ تَعالى هُوَ أَکْرَمُ الأَکْرَمینَ ثُمَّ قالَ: فَقَّهَ الأَعْرابِىُ «21».
عربى به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: فردا حساب مردم با کیست؟ فرمود: با خداى تبارک و تعالى، عرضه داشت: با خود اوست؟ فرمود: آرى، عرب خندید، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: براى چه خندیدى؟ عرض کرد: کریم به هنگام قدرت، گذشت مىکند و زمان حساب سهلانگارى مىنماید. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
اعرابى راست گفت، بدانید کریمى کریمتر از خدا نیست و اوست بخشندهترین بخشندگان، سپس فرمود: اعرابى به نهایت فهم رسید.
این روایات نمونهاى از روایات زیادى است که سلوک حق را با بندگان خود نشان مىدهد که به حکم
«الاسلام یجبّ ما قبله» «22»
، از گناهان هفتاد ساله کافرى که ایمان آورده درمىگذرد، چنان که در قرآن مىفرماید:
[قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ] «23».
به کسانى که کافرند بگو: اگر از کفر خود بازایستند [و به اسلام روى آورند] گناهان [ى چون جنگ با پیامبر و بازداشتن مردم از راه خدا، ومنع کردن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام] از آنان بخشیده خواهد شد.
هم چنین به محض این که ساحران زمان فرعون گفتند: [آمنا] از تمام گذشتههاى آنان درگذشت و اصحاب کهف را با وجود سابقه کفر و شقاوت به محض این که به حقیقت توحید دست یافتند قبول کرد و به آنان کرامت و عزّت عطا فرمود.
و اینگونه آیات و روایات محکم و متین است که انسان را به خداوند عزیز امیدوار مىکند. آیاتى که در آن شکّى نیست و انسان از آن آیات که وحى الهى است، یقین حتمى داشته و امیدش بر پایه یقین استوار مىگردد. این است که امام صادق علیه السلام مىفرماید: والرجاء فرع الیقین.
براستى که این جمله، جمله استوارى است.
این همه فضل و عنایت خدا را، انسان به خود و موجودات مىبیند و رفتار خدا را با بندگان خود مىنگرد و این همه آیات و روایاتى که نشانگر عنایت حق به بندگان است نظر مىکند؛ چگونه به یقین نرسد و چرا یقین پیدا نکند که او هم اگر به پیشگاه رحمت و عنایت الهى پناه ببرد پناهش مىدهند و در دریاى رحمت بىنهایت و فضل بىپایان غرقش مىکنند.
[وَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ]
محبّت و معرفت
این یک واقعیّت است که شناخت و معرفت به هر چیزى، ریشه میل یا تنفّر انسان به آن چیز است.
در صورتى که انسان چیزى را بیابد که در واقع براى او منفعت دارد، به آن میل و عشق پیدا مىکند و براى جلب آن و به دست آوردنش، یا شکلگیرى از آن، یا کسب رضایتش نهایت فعالیت را مىنماید.
انسان به مواد غذایى، لباس، پوشاک، خانه و به تمام اشیاء مورد نیاز خود علاقه دارد، چرا که به حقیقت یافته است که این اشیاء براى حیات او منفعت دارد و در مقابل، از امور بسیارى سخت متنفّر است، چرا که به این حقیقت دست یافته است که آنها براى زندگى او ضرر دارند.
آنجا که از اشیاء منفعتى دیده باشد درصدد به دست آوردن آنهاست و در جایى که اشیایى را مضر دیده است، در راه دور کردن آنها از خط زندگى خویش است.
شناخت حضرت حق
شما به قرآن مجید و آثار اسلامى مراجعه کنید و از طریق آن آثار، خدا را بیابید که آن وجود مقدّس منبع تمام صفات کمال است. صفاتى کمالى که نامحدوداست. و دریابید که همه چیزها به دست اوست و توجّه کنید که حضرتش مبدأ وجود است و به هر چیزى هرچه را که لیاقت داشت عنایت نمود و به انسان بیش از لیاقت و استحقاقش توجّه فرمود.
شما از راه قرآن و آثار اهل بیت علیهم السلام عنایتش را به نیکوکاران؛ کرم و لطف و محبّتش را به بدکارانِ توبهکار و رحمت و کرامتش را نسبت به دوستان در قیامت بنگرید.
شما آیاتى که وضع نیکوکاران را در بهشت نشان مىدهد ملاحظه کنید؛ روایات باب توبه و عفو و شفاعت را بنگرید؛ محبّتهاى بىدریغش را در همین دنیا به موجودات زنده و به خصوص انسان تماشا کنید؛ قوانین عالىاش را در قرآن مجید، براى تأمین سعادت انسان ببینید؛ به بخش رسالت رسولان و امامت امامان علیهم السلام و حکمت حکیمان و عرفان عارفان اندیشه کنید؛ ببینید که شخص پیامبر صلى الله علیه و آله را رحمة للعالمین مىخواند و به نیکوکار وعده اجر غیر ممنون مىدهد و مزد بىحساب و بهشت عالى در برابر اعمال محدود و کم عنایت مىکند. و به گنهکاران مىگوید: هرچه هستى و هرکه هستى بازگرد و گذشته را جبران کن، من از تمام گناهانت چشم مىپوشم تا بیش از پیش با او آشنا شده و قهراً پس از این معرفت و آشنایى به دنیاى عشق و محبّت، به خداى خود راه پیدا کند و محبّتى برتر از محبّتها و عشقى والاتر از همه عشقها برایش حاصل شود.
انسان با این معرفت، هر عشقى را دنباله عشق خود قرار مىدهد و خداى متعال به خاطر او از همه چیز گذشت مىکند و انسان به هنگام فرا رسیدن فرمان او، با کمال محبّت از او فرمان مىبرد و از آنچه نهى کرده، با کمال علاقه پرهیز مىکند و با زبان حال مىگوید:
اى زدردت خستگان را بوى درمان آمده |
یاد تو مر عاشقان را راحت جان آمده |
|
صد هزاران عاشق سرگشته بینم بر امید |
در بیابان غمت اللّه گویان آمده |
|
سینهها بینم زسوز هجر تو بریان شده |
دیدهها بینم زدرد عشق گریان آمده |
|
پیر انصار از شراب شوق خورده جرعهاى |
همچو مجنون گرد عالم مست و حیران آمده |
|
خواجه عبداللّه انصارى مىگوید:
اى عزیز! هر که عزیمت عاشقى دارد گو دل از جان بردارد. هر که قصد حرم دارد گو بادیه فرو گذارد. عاشق را دلى باید بىغش و سینه از شور، آتش.
عشق آتشى سوزان و بحرى بیکران است. همه جان و قصّه بىپایان است. عقل و ادراک از فهم آن حیران است. دل در، یافت وى ناتوان. نهان کننده آشکار است و آشکار کننده نهان. روح روح است و فتوح فتوح. اگر خاموش باشد دلش چاک کند و از غیر خود پاک کند و اگر بخروشد وى را زیر و بر کند. و شهر را خبر کند. هم آتش است هم آب. هم ظلمت است هم آفتاب. عشق درد است لیکن به درد آورد.
چنان که علّت حیات است، سبب ممات است هرچند مایه راحت است پیرایه آفت است.
دل عاشق خانه شیر است، کسى درآید که از جان سیر است. از ماجراى درد عشق، حکایت خطاست و از محنت محبّت اظهار شکایت نارواست. بر هرکه پرتوى از عشق تافت سعادت دنیا و آخرت یافت.
مقصود دل و مراد جانى عشق است |
سرمایه عمر جاودانى عشق است |
|
آن عشق بود کزو بقا یافته خضر |
یعنى که حیات جاودانى عشق است |
|
بىتردید عشق منهاى معرفت به معشوق، معنى ندارد و این عشق بدون آگاهى به معشوق حاصل نگردد. البتّه این شناخت از راه دقّت در آیات و آثار اسلامى میسّر است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره (2): 64.
(2)- بقره (2): 207.
(3)- بقره (2): 221.
(4)- آل عمران (3): 155.
(5)- نساء (4): 99.
(6)- انعام (6): 147.
(7)- انفال (8): 38.
(8)- توبه (9): 120.
(9)- زمر (39): 53.
(10)- بحار الأنوار: 6/ 4، باب 19، حدیث 3؛ الأمالى، شیخ طوسى: 58، المجلس الثانى.
(11)- وسائل الشیعة: 16/ 62، باب 83- وجوب الندم على الذنوب، حدیث 21798؛ الأمالى، شیخ طوسى: 106، المجلس الرابع.
(21)- محجّة البیضاء: 7/ 259.
(13)- نوادر راوندى: 7؛ بحار الأنوار: 6/ 7، باب 19، حدیث 14.
(14)- محجّة البیضاء: 7/ 253.
(15)- محجّة البیضاء: 7/ 253.
(16)- الکافى: 2/ 440، باب فیما اعطى اللّه عزوجل آدم، حدیث 1، وسائل الشیعة: 16/ 86، باب 93- باب صحة التوبة؛ بحار الأنوار: 6/ 18 باب 20، حدیث 1. (17)- الأمالى، شیخ صدوق: 495، المجلس الخامس والسبعون؛ بحار الأنوار: 6/ 20، باب 20، حدیث 7.
(18)- محجّة البیضاء: 7/ 254.
(19)- محجّة البیضاء: 7/ 254.
(02)- الکافى: 2/ 71، باب حسن الظن باللّه عزوجل، حدیث 1.
(21)- محجّة البیضاء: 7/ 262.
(22)- اسلام بر اعمال قبل از اسلام غلبه مىکند، مستدرک الوسائل: 7/ 448، حدیث 8625؛ بحار الأنوار: 81/ 316، باب 18.
(23)- انفال (8): 38.